زندگی ...
زندگی
شاید
یک
خیابان درازست که هر روز زنی با زنبیلی از آن می گذرد
زندگی
شاید
ریسمانیست
که مردی با آن خود را از شاخه می آویزد
زندگی
شاید طفلیست که از مدرسه بر می گردد
زندگی
شاید
افروختن سیگاری باشد
در فاصله ی رخوتناک دو همآغوشی..
یا
عبور گیج رهگذری باشد
که
کلاه از سر بر می دارد
و
به یک رهگذر دیگر
با
لبخندی بی معنی می گوید: صبح بخیر
زندگی
شاید
آن
لحظه ی مسدودیست
که
نگاه من، در نی نی چشمان تو خود را ویران می سازد
و
در این حسی است
که
من آن را با ادراک ماه و با دریافت ظلمت خواهم آمیخت.
نظرات شما عزیزان:
+ نوشته شده در 21 آذر 1395 ساعت 13:47 توسط سجاد
| تعداد بازديد : 68